نویسندگان:
دکتر محمدزمان رستمی
طاهره آل بویه




 

 

«وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن یُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاء إِنَّهُ عَلِیٌّ حَكِیمٌ * وَكَذَلِكَ أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِی مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» (1)
و هیچ بشری را نشاید که خدا با او تکلم کند، مگر به طریق وحی، و یا از وراء حجاب، و یا آن که رسولی بفرستد، پس به اذن خود هر چه می‌‌خواهد به او وحی کند که خدا بلند مرتبه فرزانه است، و همین طور ما روحی از امر خود را به سویت وحی کردیم، و گرنه تو نه می‌دانستی کتاب چیست، و نه می‌دانستی ایمان چیست، ولیکن ما آن را نوری قرار دادیم تا به وسیله آن، هر که از بندگانمان را خواستیم هدایت کنیم، و تو به یقین به سوی صراط مستقیم هدایت می‌کنی.
این آیات، سخن گفتن خدا با بندگانش را به سه قسمت تقسیم می‌کند: یا به وسیله وحی، یا از پس پرده و حجاب، و یا به وسیله ارسال رسول، آنگاه می‌فرماید: پیامبر اسلام به هیچ یک از معارفی که به وی وحی شده قبلاً آگاهی یعنی علم حضوری نداشت، (2) یعنی به کمالات آن‌ها دست نیافته بود و این وحی است که نوری الهی (یعنی کمالی واقعی) است.
وحی و دو قسمت بعد از آن، یعنی تکلم از وراء حجاب و ارسال سوال، هر سه از مصادیق تکلم خدا با بشر است. این سه قسم با کلمه أو عطف شده‌اند؛ از این رو، با هم فرق دارند. یک قسم به حجاب و دیگری به رسول مقید شده است و اولی به هیچ قیدی مقید نشده و مراد از آن، سخن گفتن خفی است، سخن گفتنی که هیچ واسطه‌ای میان خدا و طرف مقابلش نباشد، اما دو قسم دیگر، در یکی واسطه رسول است که وحی را از مبدأ وحی گرفته به پیامبر می‌رساند و در دیگری واسطه، حجاب است که خودش رساننده وحی نیست، ولی وحی از ما ورای آن صورت می‌گیرد. قسم سوم، عبارت است از وحی به وسیله رسول که همان فرشته وحی است و پیام خدا نخست به او داده می‌شود و او به پیامبر وحی می‌کند، همچنان که قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَى قَلْبِكَ» (3)؛ روح الامین آن را بر قلب تو نازل کرد و نیز می‌فرماید: «قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ»(4)؛ بگو هر کس که دشمن جبرئیل است باید بداند که او قرآن را به اذن خدا بر قلب تو نازل می‌کند. (5) وقتی حقیقت وحی بر نفس رسول اکرم (صلی‌‌الله علیه و آله و سلم) منطبع می‌گردد، صورت جبروتی آن بر حسّ باطن وی متمثل می‌شود و نیز صورتی از آن بر حسّ ظاهر وی منکشف می‌گردد. در این مقام است که پیامبر اکرم (صلی‌‌الله علیه و آله و سلم) ملک حامل وحی را که هیکل جبروتی او مشهود آن حضرت بود به صورت محسوس می‌بیند و آن ملک بدون خروج از مقام جبروتی خود، متنزل در مرتبه حس، و یا متمثل به صورتی مناسب با شهود حسّی، برآن حضرت حقایق غیبی را القا می‌نماید و آن جناب کلام ملک را می‌شنود. کسانی که افق ولایت آن‌ها نزدیک به روح کلی و قلب بالغ به مقام روح و سرّ است و اتحاد معنوی با خاتم انبیا دارند، چه بسا ملک نازل به آن جناب را مشاهده نمایند و کلام حق را استماع نمایند، چنان که پیامبر اکرم (صلی‌‌الله علیه و آله و سلم) به حضرت امیر (علیه السلام) می‌فرمود: «یا علیّ، أنت تری ما أراه، و تسمع ما أسمع، إلّا أنّک لست بنبیّ». (6)
تکلم از ما ورای حجاب مانند تکلم خدای تعالی با موسی در کوه طور (کوه) و وحی‌هایی که در عالم رؤیا به انبیا (علیهم السلام) می‌شده است می‌باشد و قسم اول از تکلم، تکلمی است که خدای تعالی با پیامبر اسلام (صلی‌‌الله علیه و آله و سلم) و بدون واسطه جبرئیل می‌کرد که در آن، نه رسول ملکی، یعنی جبرئیل، واسطه بود، و نه هیچ گونه حجابی که فرض شود.
جمله «إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ» می‌فرماید: خدای تعالی به خاطر علوّ مقامی که از خلق و نظام حاکم در آن دارد، بزرگ‌تر از آن است که مانند خلق که با هم گفت‌و‌گو می‌کنند با خلق خود گفت‌وگو کند، و به خاطر علوّ مقام و حکمتش، راه وحی را برای سخن گفتن با خلق اختیار کرده است. در آیه شریفه «وَكَذَلِكَ أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِی مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ» (7) مراد از روح، جبرئیل امین یا وحی قرآن یا خلقی است از عالم علوی که همراه فرشتگان در هنگام نازل شدن آن‌ها می‌باشد. (8) و (9)
ابن‌عربی در این باره می‌فرماید: محدثون دو صنف هستند؛ صنفی که خداوند از ورای حجاب با آنان سخن می‌گوید، چنان که آیه شریفه «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن یُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ » (10) دلالت دارد و این صنف، طبقات بسیاری دارد و صنف دیگر کسانی هستند که ارواح مَلَکیه در قلب و گاهی بر گوش ایشان حدیث می‌خواند و گاهی برایشان نوشته می‌شود. صنفی که ارواح با ایشان سخن می‌گویند، ریاضت نفسانی و مجاهده بدنی داشته‌‌اند و نفوس خود را از تیرگی‌ها پاک ساخته و به عوالم مناسب اتصاف یافته‌اند و درک نمودند آن چه ارواح والامقام از علوم ملکوت و اسرار درک نمودند و به حسب صنف روحانی مناسب با خود به غیوب دست یافتند، چرا که برای هر روحی مقامی معلوم است و درجه و طبقه‌ای معین دارد و برخی از ایشان مانند جبرئیل مقامی برتر دارند و میکائیل از او برتر و اسرافیل از میکائیل برتر است، پس کسی که به اسرافیل اتصال می‌یابد از آن امداد می‌گیرد و او برتر از کسی است که به میکائیل اتصال می‌یابد، پس با هر مُحدَّثی، روحی سخن می‌گوید که با او تناسب دارد و گاهی بنده به مقامی می‌رسد که خدا بدون واسطه با او سخن می‌گوید، و آیه شریفه «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن یُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاء إِنَّهُ عَلِیٌّ حَكِیمٌ» (11) پس اگر انسان از درجه بشری ارتقا یابد خداوند با او سخن می‌گوید، به گونه‌ای که با ارواح سخن می‌گوید، چرا که آن روح در او دمیده می‌شود و با او عینیّت می‌یابد، پس کلام الهی را از جهت این که بشر است نمی‌شنود، بلکه به واسطه روح مجردی که در اوست، چنان که وقتی پیامبر اکرم به مقام روح الامین اتصال یافت، خداوند به واسطه او قرآن را بر قلب حضرت نازل نمود و جمله «أَو یُرسِلَ رَسُولاً» به این معنا اشاره دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. شوری، آیاتی 51 - 52.
2. چون تمام آگاهی‌هایی که درباره پیامبران و امامان بحث می‌شود از جنس علم حضوری می‌باشد که علم واقعی است.
3. شعراء، آیات 193 - 194.
4. بقره، آیه 97.
5. طباطبایی، ترجمه المیزان، ج 18، ص 109.
6. امام خمینی، مصباح الهدایه إلی الخلافة و الولایة، ص 77 - 78.
7. شوری، آیه 52.
8. هم چنان که قرآن می‌فرماید: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ» (قدر، آیه 4)؛ فرشتگان در شب قدر همراه با روح و به اذن پروردگار خود از هر امری نازل می‌شوند. و نیز فرمود: «یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا » (نبأ، آیه 38)؛ روزی که ملائکه و روح به صف می‌ایستند. و فرمود: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی» (اسری، آیه 85)؛ بگو روح از امر پروردگار من است.
9. طباطبایی، ترجمه المیزان، ج 18، ص 107 - 110.
10. شوری، آیه 51.
11. همان و ابن عربی، فتوحات، ج 2، ص 71.

منبع مقاله:
رستمی، محمدزمان و آل بویه، طاهره، (1390)، علم امام (با رویکرد قرآنی، روایی، عرفانی، فلسفی و کلامی)، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ دوم